شهیده طلبه
? معلم و طلبه شهیدهای که آرزو داشت اجر و مزد شهدا نصیبش شود/ شهیده رضایی عاشقانه به خدا رسید
? بیست و دومین روز از بهار سال 1344 چراغ خانۀ محمدعلی رضایی لایه در شهر قزوین با تولد دختری که او را رقیه نامیدند، روشن و دل مادری به چهره وجیه دختری که آرامش و متانت از همان روزهای نخست تولد در وجهش دیده می شد، شاد گشت.
? رقیه رضایی که در سال های 56 تا 57، دوران نوجوانی خود را می گذراند، با شرکت در برنامه های مذهبی و خواندن کتاب و جزوات انقلابیون، با تحول عظیم فکری و معنوی، علی رغم اینکه جزء شاگردان ممتاز دبیرستان محسوب می شد، برای ادامۀ تحصیل به حوزۀ علمیۀ قم رفت تا هر چه بیشتر معرفت کسب کرده و با توشۀ اعتقادی قوی تر به دیار خود بازگردد.
? ماه ذی الحجه سال 1366، رقیه رضایی لایه با خانواده و به نیابت از مادرش به سفر حج واجب مشرف شد. سفری که شاید سالیان سال آرزوی آن را داشت. در آن روزها باز هم رقیه به فکر جهاد و شهادت بود. در حسرت این آرزو، رو به خانواده کرده و گفته بود: «…باید با آب زمزم غسل شهادت کنم!».
? معلم شهید حاجیه خانم رقیه رضایی لایه، در وصیت نامۀ خود در گفتوگوی عاشقانه ای خطاب به معبود خود می گوید: «خداوندا! در آن لحظه که چشم دل ما به غیر تو خواهد بنگرد و از جهت محبت تو انحراف گیرد، کورش کن تا جز تو کسی را نبیند و جز حلال تو به چشم اندازی دیگر نگاه تماشانیفکند.