بامهدی ادرکنی

  • خانه 

#مرجع هم  که باشی بایدنمیدونم بلد باشی

15 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

#مرجع_هم_که_باشی_باید #نمیدانم_بلد_باشی❗️ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره:  آری، «نمی‌دانمِ راست» از «می دانمِ دروغ» که ندانسته جواب غلط و خلاف واقع فتوا بدهد، بالاتر است، چون راست‌گویی کسی را به چاه نمی‌اندازد. ? در محضر بهجت، ج۲، ص۳۹۴

 نظر دهید »

#معرفی کتاب

14 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

? کتاب “دَکَل"?

 

?گفتگوی #جنجالی بین یک روحانی و دانش‌آموزان دبیرستانی است که در قالب #داستان زیبا با محوریّت #بیانیه‌ی_گام_دوم_انقلاب به تصویر کشیده شده است.

?مستند داستانیِ جذّاب که برای پاسخگویی به #شبهات_سیاسی جوانان و یادگیری تکنیکهای دفاع از انقلاب بسیار مفید است.
#معرفی_کتاب

 نظر دهید »

#امام رضا علیه السلام

14 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

? امام رضا علیه السلام
? من لَم يقدِر عَلى‏ ما يُكَفِّرُ بِهِ ذُنوبَهُ ، فَليُكثِر مِنَ الصَّلاةِ عَلى مُحَمَّدٍ وآلِهِ ؛ فإِنَّها تَهدِمُ الذُّنوبَ هَدماً
? کسی که نمی تواند کاری کند که با آن گناهانش زدوده شود پس زیاد بر محمد و خاندانش صلوات بفرستد که آن گناهان را به خوبی از بین می برد.
?عيون الأخبار ج۱ ص۲۹۴

#صلوات

 نظر دهید »

#داستان

14 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

✧✾════✾✰✾════✾✧
یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی کرده بودند تصمیم می‌گیرند بنا به اصرار آقا داماد بیایند مشهد
ولی عروس خانم با این شرط حاضر میشه بیاد  مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلاً داخل حرم نروند و زیارت نکنند
چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدان‌هایشان را داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند
وقتی به میدان پانزده خرداد

یا به قول مشهدی‌ها میدان ضد رسیدند

آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگهداشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت:

امام رضا بای بای

خیلی مشهد خوش گذشت

بای بای
داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند، توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد

تقریباً نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه‌کنان از خواب پرید و زار زار گریه می‌کرد!
از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟

شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم
عروس هم در حالیکه گریه می‌کرد و رنگ پریده بود گفت برگردیم مشهد

داماد هر چی اصرار کرد که چرا؟

ما صبح مشهد بودیم واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت: فقط برگردیم مشهد
برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم عروس اصرار کرد که بروند حرم

داماد با ادب هم اطاعت کرد

ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن را از خانمش جویا شد
که عروس خانم اینطور جواب داد:

وقتی در ماشین خواب بودم

خواب دیدم که داخل حرم امام رضا ایستاده و یکی از خادم‌ها هم داره اسامی زائرین را برایشان می‌خوانند و امام رضا هم تائید می‌کند و برای زوارش مهر تائید می‌زنند
تا اینکه امام رضا گفتند:

که پس چرا اسم این خانم (عروس) را نخواندی؟
خادم هم جواب داد که آقاجان ایشان این چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا…
امام رضا جواب داد که اسم ایشان را هم داخل لیست زائرین ما بنویسید

این خانم وقت رفتن و خروج از مشهد

از من خداحافظی کردند و تشکر کردند

پس ایشان هم زائر ما بودند

#السـلام‌علیـک

#یـاعلـی‌ابـن‌مـوسـی‌الـرضـا?

‌°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

☑️ ⇦ کــانال احـادیـث

چـهــارده مـعـصــوم علیـه‌السـلام

                     کلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩

➯ @ahadis14masuom

 نظر دهید »

#ناداری

14 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

امام علی (ع) .

.

.

چه بسا #ناداری که از هر توانگری، #داراتر است.
?غررالحکم،ج ۱، ص ۴۷۷

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 875
  • 876
  • 877
  • ...
  • 878
  • ...
  • 879
  • 880
  • 881
  • ...
  • 882
  • ...
  • 883
  • 884
  • 885
  • ...
  • 1017
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

بامهدی ادرکنی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس