#عزت مومن
#عزت_مومن
?امام حسن عسکری(ع): ما أقبَحَ بِالمُؤمِنِ أن تَكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ
? چه زشت است براى مؤمن كه خواسته اى داشته باشد كه او را به خوارى كشاند.
? تحف العقول، ص۴۸۹
#عزت_مومن
?امام حسن عسکری(ع): ما أقبَحَ بِالمُؤمِنِ أن تَكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ
? چه زشت است براى مؤمن كه خواسته اى داشته باشد كه او را به خوارى كشاند.
? تحف العقول، ص۴۸۹
?#حکایت
? نامگذاری حضرت زینب سلاماللهعلیها از طرف خداوند
هنگامی که زینب سلاماللهعلیها متولد شد ، مادرش حضرت زهرا سلاماللهعلیها او را نزد پدرش امیرالمومنین علیهالسلام آورده و گفت: «این نوزاد را نامگذاری کنید.»
حضرت فرمود : «من از رسول خدا جلو نمی افتم.»
در این ایام حضرت رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در مسافرت بود ، پس از مراجعت از سفر ، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام به آن حضرت عرض کرد:
نامی را برای نوزاد انتخاب کنید.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود : من بر پروردگارم سبقت نمیگیرم .
در این هنگام جبرئیل علیهالسلام فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر ابلاغ کرده و گفت:
نام این نوزاد را «زینب» بگذارید، خداوند بزرگ این نام را برای او برگزیده است. بعد مصائب و مشکلاتی را که بر آن حضرت وارد خواهد شد، بازگو کرد. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله گریست و فرمود : «هر کس بر این دختر بگرید همانند کسی است که بر برادرانش حسن حسین علیهماالسلام گریسته باشد.»
?۲۰۰داستان از فضائل، مصائب و کرامات حضرت زینب سلام الله علیها، عباس عزیزی ، ص۱۷
◾️▪️▫️▪️◾
? #خاطرات_حرم
نه خاطره ای و نه عکسی من از شما ای خاتون آرمیده در دیار نور ندارم، اصلا من تاحالا به بارگاه ملکوتی شما سفر نکرده ام.
تنها خاطره من به روز دختر برمیگردد، که مادر هدیه ی قشنگی را به اسم شما به من هدیه داده است. ومن شعر قشنگی را از شما حفظ کرده ام درخیالم شما را مجسم میکنم سرم را روی دامنت سفیدت میگذارم زیر لب شعری میخوانم.
و تو ای عمه ی سادات مرا با نگاه های بلورینت بدرقه میکنی. و من این را میدانم که قلب های پاک نظرگاه خداونداست.
مرغ دلم راهی قم میشود
درحرم امن تو گم میشود
عمه ی سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
از سفر کرب وبلا آمدی
یا که به دنبال رضا آمدی
من چه کنم شعله ی داغ تورا
درد و غم شاه چراغ تورا
کاش شبی مست حضورم کنی
✧✾════✾✰✾════✾✧
مرحوم کافی نقل میکرد که شبی خواب
بودم که نیمههای شب صدای در خانهام
بلند شد
از پنجره طبقه دوم از مردی که آمده بود
به در خانهام پرسیدم که چه میخواهد؟
گفت که فردا چکی دارد و آبرویش در خطر
است میخواست کمکش کنم
لباس مناسب پوشیدم و به سمت در خانه
رفتم در حین پائین آمدن از پلهها فقط
در ذهن خودم گفتم: با خودت چکار کردی؟
نه آسایش داری و نه خواب و خوراک
رفتم با روی خوش با آن مرد حرف زدم
و کارش را هم راه انداختم و آمدم خوابیم
همان شب حضرت حجه بن الحسن عج
را خواب دیدم
فرمود: شیخ احمد حالا دیگر غر میزنی!
اگر ناراحتی حواله کنیم مردم بروند
سراغ شخص دیگری؟
آنجا بود فهمیدم که خداوند و امام زمان
چه لطف و محبت و عنایتی به من دارند
وقتی در دعاهایت از خدا
توفیق کار خیر خواسته باشی
وقتی از حجت زمان طلب کرده باشی
که حوائجش به دست تو برآورده و برطرف
گردد و این را خالصانه و از روی صفای
باطن خواسته باشی
خدا هم توفیق عمل میدهد
هر جا که باشی گرهای باز میکنی
ولو به جواب دادن سؤال رهگذری
اصلًا انگار روزیت میشود
خودت میفهمی که از بین آن همه آدم
چرا تو انتخاب شدهای
خدایا به حق علی و اولاد علی علیهالسلام
عاقبت بخیری و توفیق کار خیر
به همه ما عنایت بفرما
#آمیـنیـاربالـعـالـمیـن
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــ