بامهدی ادرکنی

  • خانه 

#حدیث

06 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

? حدیث روز ?

? تعجب امام حسن مجتبی(ع) از برخی انسان ها

?امام حسن مجتبی علیه السلام:
?عَـجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّـرُ فی مَـأْکُولِهِ کَیْـفَ لا یَتَفَـکَّـرُ فی مَعْـقُـولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَ یُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ
◼️ در شگفتم از کسی که درباره خوراکی های خود اندیشه و تأمل می‏ کند ولیکن درباره نیازمندی های فکری و عقلی ‏اش تأمل نمی ‏کند؛ پرهیز می‏ کند از آنچه معده ‏اش را اذیت می ‏نماید و سینه و قلب خود را از پست‏ ترین چیزها پُر می ‏کند.

 نظر دهید »

#بهترین سخن

06 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

⬛️#بهترین_سخن 

?صبر درسی از عاشورا 
وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ ۚ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ
از صبر و نماز یاری جوئید؛ (و با استقامت و مهار هوسهای درونی و توجه به پروردگار، نیرو بگیرید؛) و این کار، جز برای خاشعان، گران است.

۴۵ بقره
?در روايتى از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده، كه صبر بر سه نوع است:
1⃣صبر در برابر مصيبت

2⃣صبر در برابر معصيت

3⃣صبر در برابر عبادت
?تفسیر نمونه
◾️▪️▫️▪️◾️

 نظر دهید »

#چهره دوست ودشمن

06 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

? چهره دوست و دشمن
?#امام_خمینی:‌ «ما در جنگ، پرده از چهره تزویر جهانخواران کنار زدیم.»
?هفته #دفاع_مقدس

 نظر دهید »

#داستان

05 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

✿‍✵✰ داســتــان مـعـنــوی
روزی که آیت‌الله جوادی آملی

خاک بر سر ریخت! 
در زمان دفاع مقدس روزی آیت الله

جوادی آملی به جبهه مشرف شده بود

تا با رزمندگان بسیجی دیداری داشته باشند
در میان رزمندگان یک نوجوان بسیجی

باصفایی بود که حدود ۱۴ سال سن داشت

پائین ارتفاع چشمه‌ای بود و باران گلوله

از سوی عراقی‌ها می‌بارید
لذا فرمانده‌ها گفته بودند برای وضو هم

به آنجا نروید بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید
آیت‌الله جوادی که وارد منطقه شده بود

آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه

می‌رفت تا وضو بگیرد
بچه‌ها فریاد می‌زدند نرو خطرناکه

ولی او گوش نمی‌کرد

بچه‌ها آخر سر متوسل شدن به این عالم

وارسته یعنی حضرت آیت‌الله جوادی آملی

که آقا جان شما یه کاری بکنید

آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا

میروی؟ گفت می‌روم پائین وضو بگیرم

گفتند پسر عزیزم پائین خطرناک است

فرمانده‌ها گفته‌اند می‌توانید تیمم کنید

لذا شما تکلیفی ندارید و نماز با تیمم کافیست
نوجوان بسیجی نگاهی بسیار زیبا به

چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد

و لبخندی زد و گفت: حاج آقا بگذارید

نماز آخرم را با حال بخوانم

رفت وضو گرفت و نماز با حالی خواند
دقایقی بعد قرار بود عده‌ای از بسیجیان را

ببرند جلو و با عراقیا درگیر شوند

اتفاقاً یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود

یکی دو ساعت بعد آیت‌الله جوادی را صدا

کردند و گفتند: حاج آقا بیاید پائین ارتفاع

آقا رفت پائین! جنازه‌ای آوردند
آقای آیت الله جوادی آملی بالای سر جنازه

نشستند، دیدند همان نوجوان با همان

لبخند زیبا پرکشیده و رفته
آیت الله جوادی آملی کنار جنازه‌ آن بسیجی

و روی خاک نشستند

عمامه خود را از سر بر داشتند

و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: 

جوادی! فلسفه بخوان

جوادی! عرفان بخوان

امام به اینها چی یاد داد که به ما یاد نداد؟!

من به او می‌گویم نرو ولی او می‌گوید

بگذار نماز آخرم را با حال بخونم!

تو از کجا می‌دانستی که این نماز

نماز آخر توست؟!

             

  

 نظر دهید »

#داستان

05 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

✿‍✵✰ هـر شــ?ــب یـک ✰✵✿‍

           داســتــان مـعـنــوی

✧✾════✾✰✾════✾✧
روزی که آیت‌الله جوادی آملی

خاک بر سر ریخت! 
در زمان دفاع مقدس روزی آیت الله

جوادی آملی به جبهه مشرف شده بود

تا با رزمندگان بسیجی دیداری داشته باشند
در میان رزمندگان یک نوجوان بسیجی

باصفایی بود که حدود ۱۴ سال سن داشت

پائین ارتفاع چشمه‌ای بود و باران گلوله

از سوی عراقی‌ها می‌بارید
لذا فرمانده‌ها گفته بودند برای وضو هم

به آنجا نروید بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید
آیت‌الله جوادی که وارد منطقه شده بود

آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت چشمه

می‌رفت تا وضو بگیرد
بچه‌ها فریاد می‌زدند نرو خطرناکه

ولی او گوش نمی‌کرد

بچه‌ها آخر سر متوسل شدن به این عالم

وارسته یعنی حضرت آیت‌الله جوادی آملی

که آقا جان شما یه کاری بکنید

آقا نوجوان را صدا کردند که عزیزم کجا

میروی؟ گفت می‌روم پائین وضو بگیرم

گفتند پسر عزیزم پائین خطرناک است

فرمانده‌ها گفته‌اند می‌توانید تیمم کنید

لذا شما تکلیفی ندارید و نماز با تیمم کافیست
نوجوان بسیجی نگاهی بسیار زیبا به

چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد

و لبخندی زد و گفت: حاج آقا بگذارید

نماز آخرم را با حال بخوانم

رفت وضو گرفت و نماز با حالی خواند
دقایقی بعد قرار بود عده‌ای از بسیجیان را

ببرند جلو و با عراقیا درگیر شوند

اتفاقاً یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود

یکی دو ساعت بعد آیت‌الله جوادی را صدا

کردند و گفتند: حاج آقا بیاید پائین ارتفاع

آقا رفت پائین! جنازه‌ای آوردند
آقای آیت الله جوادی آملی بالای سر جنازه

نشستند، دیدند همان نوجوان با همان

لبخند زیبا پرکشیده و رفته
آیت الله جوادی آملی کنار جنازه‌ آن بسیجی

و روی خاک نشستند

عمامه خود را از سر بر داشتند

و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: 

جوادی! فلسفه بخوان

جوادی! عرفان بخوان

امام به اینها چی یاد داد که به ما یاد نداد؟!

من به او می‌گویم نرو ولی او می‌گوید

بگذار نماز آخرم را با حال بخونم!

تو از کجا می‌دانستی که این نماز

نماز آخر توست؟!
هفته دفاع مقدس بر دلیر مردان

ایران اسلامی مبارک باد??

°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 926
  • 927
  • 928
  • ...
  • 929
  • ...
  • 930
  • 931
  • 932
  • ...
  • 933
  • ...
  • 934
  • 935
  • 936
  • ...
  • 1033
شهریور 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        

بامهدی ادرکنی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس