بامهدی ادرکنی

  • خانه 

امام

21 اسفند 1403 توسط یاضامن آهو

#حضرت_زهرا

#فاطمیه

🖤 أسماء ایستاده بود توی اتاق، پابه‌پا می‌کرد تا رسول خدا(ص) برود. پیامبر فرمود «به همه گفته‌ام بروند. کاری داری؟!» اسماء گفت «من به خدیجه قول داده‌ام شب عروسی فاطمه کنارش باشم. خدیجه در آخرین لحظات عمرش نگران فاطمه بود، می‌گفت شب عروسی، هر دختری با مادرش حرفی دارد ولی دختر من تنهاست».
پیامبر اشک ریخت و برای اسماء دعا کرد.

📌 انتخابی از کتاب مادر آفتاب، نوشته مهرالساداات معرک‌نژاد

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

بامهدی ادرکنی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس