#تفسیر
⇝✿• ? •❀°✵﷽✵°❀• ? •✿⇜
? ? هر روز تفسیـر کوتاه آیه به آیه
از ابتـدای قـــرآن
❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋
✨وَ لَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِی وَلَٰکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ{143}
و چون موسى به میقات و وعدهگاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، موسى گفت: پروردگارا خودت را به من نشان ده تا به تو بنگرم! خداوند فرمود: هرگز مرا نخواهى دید ولى به این کوه بنگر اگر در جاى خود برقرار ماند پس به زودى مرا خواهى دید، پس چون پروردگار موسى بر کوه تجلّى و جلوه نمود و پرتوى از عظمت خود را بر کوه افکند کوه را متلاشى کرد و موسى مدهوش بر زمین افتاد پس چون به هوش آمد گفت: خداوندا تو منزّهى که دیده شوى من به سوى تو بازگشتم و من نخستین مؤمن هستم(143)
❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋༅༅❋
⬅️ «دک» به معناى زمین صاف
و «جَعَلَهُ دَکًّا» یعنى کوه متلاشى و ذرّه ذرّه
شد تا به زمین هموارى تبدیل گشت
«خر» به معناى ساقط شدن و افتادن است
و «صعق» به معناى بیهوشى بر اثر صداى
مهیب است
آن نیروى الهى که بر کوه وارد آمد
آیا نیروى عظیم اتم بود یا قدرت
امواج صوتى و یا نیروى مرموز دیگر
هر چه بود کوه را متلاشى ساخت
و موسى در اثر صداى غرّش انهدام کوه
یا از این مکاشفه و جذبه باطنى
بیهوش بر زمین افتاد
↲تفسیر نمونه
⬅️ دیدن خداوند تقاضاى جاهلانه
بنی اسرائیل بود که از موسى مىخواستند
خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند
و آن کافران غافل بودند که هرگز
چشم سر توان دیدن خداوند را ندارد
«لاتدرکه الابصار»
↲سوره انعام، آیه 103
بلکه باید خدا را با چشم دل دید
و به او ایمان آورد
⬅️ چنانکه حضرت على علیهالسلام فرمود:
«رأته القلوب بحقایق الایمان»
↲تفسیر صافی
چشم دل باز کن که جان بینى
آنچه نادیدنى است آن بینى
⬅️ امام صادق علیهالسلام در مورد
«أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» فرمودند:
«انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّکَ لا تُرى»
↲تفسیر اثنی عشری
من اولین ایمان آورندگان باشم
به اینکه ذات الهى قابل دیدن نیست
در جلسهاى مأمون به امام رضا علیهالسلام
گفت: مگر شما نمىگوئید انبیاء معصومند
پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند
درخواست کرد؟ «أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ»
آیا موسى نمىدانست که خداوند
قابل دیدن نیست؟
امام علیهالسلام در جواب او فرمودند:
حضرت موسى علیه السلام مىدانست
که خداوند قابل دیدن با چشم سر نیست
اما هنگامى که خدا با موسى سخن گفت
و آن حضرت به مردم اعلام کرد
مردم گفتند: ما به تو ایمان نمىآوریم
مگر اینکه کلام الهى را بشنویم
هفتاد نفر از بنی اسرائیل برگزیده شدند
و به میعادگاه کوه طور آمدند
حضرت موسى علیهالسلام خواسته آنان
را از خدا درخواست نمود، در این هنگام
آنان کلام الهى را از تمام جهات شنیدند
ولى گفتند ایمان نمىآوریم مگر اینکه
سخن گفتن خدا را خود ببینیم
صاعقهاى از آسمان آمد و همه آنان هلاک شدند
حضرت موسى گفت: اگر با چنین وضعى
برگردم مردم خواهند گفت تو در ادّعایت
راستگو نیستى که دیگران را به قتل رساندى
به اذن الهى دوباره همه زنده شدند
این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز
خدا را ببینى ما به تو ایمان مىآوریم
موسى گفت:
«اِنّ الله لا یُرى بِالاَبصار وَلا کیفیّة لَه
وَ اِنّما یعرف بِآیاتِه وَ یُکَلّم بِاعلامه»
خدا را تنها با نشانهها و آیاتش مىتوان
درک کرد اما آنان لجاجت کردند
خطاب آمد: موسى از من بپرس آنچه از تو
مىپرسند و تو را به خاطر جهالت آنان
مؤاخذه نمىکنم
حضرت موسى علیه السلام گفت:
«رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ»
خطاب آمد: «لَنْ تَرانِی»
هرگز اما نگاه کن به کوه اگر پایدار ماند
تو نیز خواهى توانست مرا ببینى
با اشاره الهى کوه متلاشى و به زمینى
صاف تبدیل شد و موسى پس از
به هوش آمدن گفت: «سُبْحانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ»
خدایا از جهل و غفلت مردم به شناخت
و معرفتى که داشتم بازگشتم
و من اولین کسى هستم که اعتراف مىکنم
خدا را نمىتوان با چشم سر دید
مأمون با این پاسخ شرمنده شد
↲تفاسیر نور الثقلین و فرقان
در واقع حضرت موسى علیهالسلام با
بیان جمله «أَرِنِی» و پاسخ «لَنْ تَرانِی»
خواست به مردم بفهماند که خداوند براى
من قابل رؤیت نیست تا چه رسد به شما