بامهدی ادرکنی

  • خانه 

#سردارمهر

28 آذر 1400 توسط یاضامن آهو

#سردارمهر

?‍♂ در جوانی به آرزویم رسیدم.
? منم یکی از کسانی بودم که توفیق زیارت خونه خدا نصیبم شده بود.

بعثه رهبری بودیم، توی آسانسور حاجی رو دیدم. بعد از سلام و احوالپرسی، از حس و حالم پرسید، گفتم: خیلی خوشحالم که لباس احرام پوشیدم و میخوام برم طواف.

با نگاهش مهربانی به صورتم پاشید و گفت: نه! چه حالی داری؟ دوباره گفتم: خداروشکر. مُحرم شدن کنار خونه خدا حس خیلی خوبیه.
انگار که قانع نشده باشه، دوباره از حالم پرسید. جواب من همونی بود که گفته بودم.
پرده اشک جلوی چشماش رو گرفت و گفت: من که این لباس رو پوشیدم، احساس می‌کنم الان توی شلمچه هستم، شب عملیات کربلای 5، بچه‌ها هم دورم هستند.

روزی نبود؛ جایی نبود؛ لحظه‌ای نبود که یاد یاران شهیدش براش کمرنگ بشه.
تا بود، برای وصال اشک میریخت و تمنای شهادت داشت.

? حاج حسین کاجی

#آروزی_شهادت

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: مهر

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

بامهدی ادرکنی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس