#لبخندهای آخرامام
? لبخندهای آخر امام/1
? یک سالی بود که کمتر لبخند بر لبان امام(ره) نقش بسته بود؛ کیومرث صابری فومنی معروف به گل آقا همراه آقای دعایی به دیدار امام(ره) رفت؛ آقای دعایی در معرفی او گفت که ایشان مشاور آقای رجائی بوده است. امام سرش پایین بود تا این که آقای دعایی گفت: «آقا ایشان گل آقاست» امام رو به مرحوم صابری کرد و گفت تویی؟ و شروع کرد به خندیدن.
? کیومرث صابری خاطره دیدار خود با امام را اینگونه نقل میکند:
من گریه ام گرفت. گفتم: آقا به جد شما من ضد انقلاب نیستم، من مرید شما هستم، گفت که من می دانم. گفتم: به هرحال کار طنز است، سخت است. یک چیزی اگر من گفتم دل شما شکسته است یا انقلاب لطمه ای خورده، شما ما را ببخشید. گفت نه من چنین چیزی ندیدم. گفتم: برای من دعا کنید آقا، که من از راه راست منحرف نشوم، کار طنز سخت است. ایشان گفت من برای همه دعا می کنم که از راه راست منحرف نشویم…
? گل آقا چندباری آقا را خندانده بود و پس از دیدار، احمد آمده بود می گفت: « آقای گل آقا شنیدم امام ما را خنداندی، شادمانش کردی خدا دلت را شادمان کند؛می دانی امام مدت هاست نمی خندیدند. گفتم: من فدای امام بشوم، من حاضرم قلبم را پاره پاره کنم، بریزم پاش یک لبخند ایشان بزند.»
? دایرة المعارف امام خمینی(ره)، صفحه 442