#هجرت به قم
? #حکایت
? هجرت به قم
موسی مـبرقع در هـنگام امـامت پدر و برادر خود مشاهده می کرد که شـخصیتهایی از شـیعیان قم با آن بزرگواران در ارتباط بودند و برخی از آنان طی سفر حج و یا مـسافرت های ویـژه در مدینه یا عراق به دیدار امـام خود می شتافتند، دانست کـه قـم در این زمان از مهم ترین مراکز شـیعه بـه شمار می رود. […]
هم چنین مـوسی مـبرقع می دانست که مردم قم توسط بـرخی از بـزرگان شیعه بـا بـرادر او امـام هادی علیهالسلام ارتباط دارند و «مـحمد بن داود قمی» و «محمد طلحی» از این شهر، اموال و اخباری را به امام علیهالسلام می رسانند.
این امامزاده از زبان مـبارک پدر و بـرادر خود در وصف قم و تحسین اهالی ایـن شـهر، نـکاتی را شـنیده و بـه خاطر سپرده بـود. مـجموع این مسائل و دریافت اخباری از صدق، اخلاص و ارادت شیعیان قم نسبت به سادات و امامزادگان از یک سو و سـتم غـاصبان خـلافت و سلاطین جور از جانب دیگر، موجبات مهاجرت مـوسی مـبرقع بـه قـم را فـراهم سـاخت. ولی برای آنکه کارگزاران عباسی متوجه این برنامه نگردند و توسط عمال عباسی در طول مسیر گرفتار نشود، به صورت ناشناس و در حالی که برقعی به صورت افکنده بود، سرزمین عـراق را به قصد ورود به ایران ترک کرد.
استراتژی مذکور اثر بخش بود و بدون روبه رو شدن با خطر، این مسیر را پیمود. سال مهاجرت ایشان را 256 ق نوشته اند، در این زمان او 42 ساله بود.
? 1.شریف قرشی، بـاقر، تـحلیلی از زندگی امام هادی علیهالسلام
2. شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین
3. شـیخ مـفید، الارشاد
? ? ? ? ?