بامهدی ادرکنی

  • خانه 

#داستان

24 مهر 1400 توسط یاضامن آهو

✿‍✵✰ هـر شــ?ــب یـک ✰✵✿‍

           داســتــان مـعـنــوی

✧✾════✾✰✾════✾✧
یکی از مداحان تعریف می‌کرد که

چای‌ریز مسجدمون فوت کرد

سر مزارش رفتم و گفتم:

یه عمر نوکری کردی برای ارباب بی‌کفن

حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

بیا بگو ارباب برات چه کرد!
دو سه شب از فوتش گذشته بود

خوابش رو دیدم

گفتم: مشت علی چه خبر؟

گفت: الحمدلله جای من خیلی خوبه

ارباب این باغ و قصر رو بهم داده

دیدم عجب جای قشنگی بهش دادند

گفتم: خب بگو چی شد؟ چی دیدی؟
گفت: شب اول قبرم امام حسین

علیه‌السلام آمد بالای سرم و با صدای بلند

فرمود: آقا مشهدی علی، خوش آمدی
مشهدی علی در دوران زندگی و کل عمرت

۱۲ هزار و ۴۲۷ تا برای ما چایی ریختی

این عطیه و هدیه ما رو فعلا بگیر

تا روز قیامت جبران کنیم
 می‌گفت: دیدم مشت علی گریه کرد

گفتم: دیگه چرا گریه میکنی؟

گفت: اگه میدونستم ارباب آین قدر دقیق

حساب نوکری من رو داره

برای هر نفر شخصاً هم چایی می‌ریختم

هم چایی می‌بردم
نوکری خود را کم دست نگیرید

چیزی در این دستگاه کم و زیاد نمی‌شود

و هر کاری ولو کوچک برای حضرت زهرا

سلام الله علیه و ذریه مطهرش انجام دهیم

چنان جبران می‌کنند که باورمان نمی‌شود

شادی روح همه نوکرای مخلص

اباعبدالله علیه‌السلام صلوات?

??اَلّلهُـمَّ صَـلِّ عَلـىٰ??

   مُحَمَّـ♡ـد وَ آل مُحَـ♡ـمَّد

         وَ عَجِّـلْ فَرَجَهُــم

°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: داستان

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

بامهدی ادرکنی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس