#داستان
✿✵✰ هـر شــ?ــب یـک ✰✵✿
داســتــان مـعـنــوی
✧✾════✾✰✾════✾✧
کات استیون از خوانندههای معروف انگلستان
بود كه پس از سال ها خوانندگی و آوازخوانی
به سرطان حنجره دچار شد
کات استیون به بیمارستان مراجعه كرد
و دلیل ریزش این همه خون از گلویش را
جویا شد و پزشكان متخصص بعد از انجام
آزمایشات پزشكی مشخص كردند كه آقای
كات استیون به سرطان حنجره دچار شده
توصیههای پزشكان این بود كه او نباید
تا آخر عمر با صدای بلند صحبت كند
و هرگز نباید آواز بخواند
پس از مدتی كه كات استیون از حرفه
خوانندگی كنار رفت سلولهای سرطان زا
به تمام قسمتهای عصبی حنجره او نفوذ
كرده بود تا جایی كه به سختی میتوانست
صحبت كند
او میگوید بسیار ناامید شده بودم
چونباور كرده بودم كه به زودی مرگ
به سراغم میآید لذا تصمیم گرفتم این
مدت محدود باقیمانده عمرم را
به كشورهای دیگر سفر كنم
و خود را مشغول شناخت فرهنگ
و آداب و رسوم ملتهای دیگر كنم
در اولین سفر خودم به كشور مصر كه
كشوری تاریخی و كهن سال است سفر كردم
به نمایشگاه كتاب در شهری رفتم که در این
نمایشگاه كتابهای قدیمی از نویسندگان برتر
مصر و دیگر نویسندگان مطرح دنیا آنجا
موجود بود كه ناگاه چشمم به كتابی افتاد
كه هر چقدر آن را نگاه كردم اثری از نویسنده نیافتم
كتاب تقریباً پرحجم و به زبان عربی
نوشته شده بود و من هم توانایی مطالعه
آن را نداشتم لذا نگهبانی را صدا زدم
و سراغ نویسنده كتاب را گرفتم
گمان میکردم كتاب آنقدر قدیمی است كه
نویسنده آن معلوم و مشخص نیست
نگهبان نگاهی به من كرد و گفت: نویسنده
این كتاب خداوند آسمانها و زمین است
با شنیدن این سخن حس بسیار غریب
و غم انگیزی به من دست داد و به قول
معروف تمام موهای بدنم راست شد
گفتم: امكان دارد من یک نسخه انگلیسی
از این كتاب را ببینم؟
آن نگهبان یک نسخه از ترجمه قرآن را
برایم آورد من هم وقتی آن را باز كردم
میانههای كتاب بود
اولین نگاهم به سوره یوسف افتاد
وقتی آن را خواندم آنقدر برایم لذتبخش بود
كه سه بار دیگر پشت سر هم آن را خواندم
و با اشتیاق به فراگیری زبان عربی پرداختم
و با تلاش بسیار اندكی از متن عربی را
هر روز میخواندم و برایم خیلی عجیب بود
كه احساس میکردم گلو درد من شدت
روزهای قبل را ندارد و كم كم از درد آن
كاسته میشود
تا اینكه روزی در اتاقم قرآن میخواندم
كه خون بسیار زیادی از گلویم بیرون آمد
من هم بسیار ترسیدم و گمان كردم سرطان
تمام گلوی من را از بین برده است
به سرعت من را به بیمارستان رساندند
و پزشكان به بررسی آزمایشات و معالجه
من پرداختند
كه پس از مدتی همه آنها بهت زده
و در نهایت تعجب و شگرف ساكت بودند
و به من نگاه میکردند من هم اشک از
چشمانم جاری شد گمان كردم اتفاقات بسیار
بدی افتاده است ولی پزشكان من را در
آغوش كشیدند و با صدای بلند گفتند:
مژده ای بدهید آقای كات استیون
اثری از سرطان باقی نمانده است
من هم بلافاصله دانستم
كتاب خدا برای من شفا بخش بوده است
و از آنروز به بعد قرائت قرآن را ترک نکردهام
و مردم را به دین اسلام دعوت میکنم
همیشه خدا را شاكرم چون قبل از اینكه
مسلمانان را بشناسم قرآن را شناختم
كات استیون بعد از اینكه مسلمان شد
به ساخت مسجدهای زیادی در اروپا پرداخت
و مردمان زیادی را خداوند به سبب ایشان
هدایت كرده است
وی نام خود را به یوسف اسام تغییر داد
چون شفای خود را از سوره یوسف میداند
و هم اكنون همراه پسرش (سامی یوسف)
به خواندن سرودهای اسلامی به زبان عربی
و انگلیسی مشغول هستند
°❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀°
ــــــــــــــــــــــــــــ