#سردارمهر
23 آذر 1400 توسط یاضامن آهو
احمد و قاسم پسر خاله بودن.
? دوتایی پولاشون رو گذاشتن روی هم، یه ساعت کوکی برای سهراب خریدن. طفلی وقتی ساعت رو دید کلی ذوق کرد.
⏰ همونطور که داشت به کوک ساعت ور میرفت و با هر صدای زنگش کیف میکرد، بهش گفتن: اگر ساعت را کوک کنی روی پنج صبح و بلند بشی خراب نمیشه.
? حرفشون را خونده بود. کوکش کرده بود سر ساعت پنج.
? هرصبح که بیدار میشد قاسم میگفت: حالا که پا شدی نماز صبحت رو هم بخون.
شگردش بود. بلد بود چطوری برادر کوچک ترش را برای نماز صبح بیدار کنه.
? ?