بامهدی ادرکنی

  • خانه 

#داستان

10 آبان 1400 توسط یاضامن آهو
✧✾════✾✰✾════✾✧ روزی جمعی از اشرار اصفهان که مرتکب هرگونه خلافی شده بودند تصمیم می‌گیرند کار جدید و سرگرمی تازه‌ای برای آن روز خود بسازند پس از مشورت با یکدیگر به این فکر می‌افتند که یک نفر روحانی را پیدا کرده و سر به سر او گذاشته و به اصطلاح خودشان… بیشتر »
 نظر دهید »

#داستان

08 آبان 1400 توسط یاضامن آهو
✿‍✵✰ هـر شــ?ــب یـک ✰✵✿‍            داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ سر و گوشش زیاد می‌جنبید دخترخاله رجبعلی را می‌گویم عاشق سینه چاک پسرخاله‌اش شده بود عاشق پسرخاله جوان یک لا قبائی که کارگر ساده یک خیاطی بود و اندک… بیشتر »
 نظر دهید »

#داستان

08 آبان 1400 توسط یاضامن آهو
✧✾════✾✰✾════✾✧ روزی شخص ثروتمندی با همسرش در حال غذا خوردن بودند که شخص فقیری به در خانه‌ شان آمد آنها در را به روی فقیر بستند و اورا ناامید کردند و چیزی ندادند و شاید توهینی هم به فقیر کردند روزگار گذشت تا اینکه آن شخص فقیر دارا شد و آن شخص دارا ندار… بیشتر »
 نظر دهید »

#داستان

05 آبان 1400 توسط یاضامن آهو
✧✾════✾✰✾════✾✧ آیت الله ضیاءآبادی: در کتابی خواندم شاید در حدود ۲۰۰-۳۰۰ سال پیش جمعی از صلحا  از آدم‌های بسیار خوب و مقدس در نجف اشرف مجتمع بودند روزی با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام نمی‌آید؟ در صورتی که ما بیش از ۳۱۳ نفر که او لازم دارد هستیم به… بیشتر »
 نظر دهید »

#داستان

03 آبان 1400 توسط یاضامن آهو
✿‍✵✰ هـر شــ?ــب یـک ✰✵✿‍            داســتــان مـعـنــوی ✧✾════✾✰✾════✾✧ در میان یاران پیامبر اکرم ﷺ جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه درباره‌اش نمی‌داد روزها در مسجد و بازار همراه مسلمانان… بیشتر »
 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

بامهدی ادرکنی

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس